بعضی وقت ها، دنیا تبدیل به یک زن جادوگر و خبیث میشه،با ناخن های تیز و بلند.بعد تا میتونه ناخن هاشو میکشه به پشت من و روی بدنم خراش میندازه.من اعتراضی نمیکنم و زیاد دردم نمیگیره.اما یه شب،با یه تلنگر،وقتی همه خوابن،پشتم شروع به سوزش میکنه.انقدر تیر میکشه که اشکم در میاد.تک تک خراش ها منو به گریه میندازن و طوری گریه میکنم که روز بعدم هم خراب میشه!
- ۲ نظر
- ۱۹ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۵