زندگی بهتر

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

دائم دارم به رفتار اطرافیانم تو این چند روزه فکر میکنم. درصد زیادی از دوستانم با نبود دسترسی به واتساپ و اینستاگرام، منو فراموش کردن. با اینکه تنها توی شیرازی که مرکز اعتراضات بود زندگی میکنم، پدر و مادرم کمتر از همه نگرانم بودن. اونایی که ادعا میکردن دوستم دارن حتی یه تماس ساده ی سی ثانیه ای هم نگرفتن. حتی برادرم که تا الان چندین بار بهم گفته که من دلیل زنده بودنشم یه اسمس ساده به من نزده!

من سه روز تمام بیقرار بودم، دیوانه وار به دنبال یه روزنه ی ارتباطی

پایان این همه بی قراری اونی نبود که انتظارشو داشتم

اما من این تکه های نازیبای واقعیت رو می پذیرم. من تنهایی بشر رو می پذیرم.

 

  • مریم

بعد از ظهر شنبه از سر کار اومدم خونه و دیگه هم بیرون نرفتم. از دیشب یه سره داره بارون میاد. اینکه بدون اینترنت نود و نه درصد ارتباطاتم رو از دست دادم غمگینم کرده. این که عزیز راه دوری دارم که ارتباطم باهاش قطع شده عصبانیم میکنه و اینکه ددلاین دوتا از دانشگاههایی که باید براشون اپلیکیشن فرم میفرستادم نزدیکه منو بشدت میترسونه.

دانشگاه رو تا آخر هفته تعطیلش کردن. دیروز یه کم زبان خوندم. چند صفحه هم کتاب خوندم. بالاخره دارم دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب رو میخونم. 

میخوام به این تعطیلات به چشم یه فرصت نگاه کنم برای انجام کارهای عقب افتاده،برای زبان خوندن،برای مدیتیشن. اما نمیتونم. حتی حوصله ندارم برم تو آشپزخونه ناهار درست کنم. 

احتمالا مجبور بشم یه پیامرسان ایرانی نصب کنم تا ارتباطم با خارج از ایران برقرار بشه و بتونم از یکی از دوستانم بخوام برام اپلیکیشن فرمم رو پرکنه. دیوانه کننده ست این شرایط...

  • مریم

این عادت بدیه که وقتی اتفاق بدی توی زندگیمون میفته یا کسی رو از دست میدیم ناراحتی و اندوه واقعیمون رو نشون نمیدیم و میریزیم توی خودمون

باید حرف بزنیم. باید یکی رو پیدا کنیم بشینیم سیر تا پیاز ماجرا رو، اونجاهایی که اذیت شدیم، اون جاهایی که زخم خوردیم رو براش بگیم و گریه کنیم. گریه کنیم و اندوهمون رو بروز بدیم. خودمونو خالی کنیم. نریزیم توی خودمون. مخصوصا ما خانما که ذاتا ساخته نشدیم واسه ریختن حرفامون توی خودمون. این حرفای فروخورده میشه بیماری جسمی و روحی. باور کنید. درصد بالایی از  مریض شدن های ما بخاطر همینه. 

بعد کم کم یاد میگیریم آدما رو ببخشیم. رها کنیم خودمون رو. نجات بدیم روح و تنمون رو 

و نکته ی مهم اینکه اینا همه مهارته، نیاز به یادگیری داره. به خودمون فرصت یادگیری بدیم. خودمون رو دوست داشته باشیم و واسه خودمون وقت بذاریم

  • مریم

داشتم فکر میکردم خیلی خوب میشد یکیو استخدام میکردم یه سری کارامو برام انجام بده که من یه کم سرم خلوت بشه بتونم بشینم با تمرکز زبانمو بخونم مقاله مو بنویسم فکر کنم ببینم چند چندم با اوضاع و احوال زندگیم که یهو گوشیم زنگ خورد

مامانم بود. میخواست براش چتر بخرم! 

من از خرید رفتن بدم میاد خب:(((( 

دو ماهه میخوام واسه خودم یه مانتو بخرم، نتونستم!  

  • مریم

شما هم مثل من فکر میکنید این زندگی دیگه ارزش زنده بودن نداره یا فقط منم که جو پاییز گرفتتم؟

  • مریم