یادم باشد صداقت داشته باشم
بالاخره سرما خوردم.میدونستم این تعطیلات و خونه رفتن نتیجه ش یه سرماخوردگی حسابیه.اختلاف دما کار خودشو کرد!از دیروز فاز پیشگیری رو شدید تر کردم اما فایده نداشته.امشب هم قرص کلداکس و آبجوش با آبلیمو و عسل خوردم.آب نمک هم غرغره کردم و سیستم تنفسی فوقانیم رو هم با آب نمک شستشو دادم.دو تا قرص ویتامین سی هم خوردم.بی صبرانه منتظر فردا هستم ببینم روی سرماخوردگی رو کم کردم یا نه :)) به هر حال التماس دعای خیر دارم:)
امروز یه مکالمه ی جالب با همکلاسیم داشتم.بد نیست اینجا تعریفش کنم.بیشتر از دو هفته پیش بود که یکی از اساتید سر کلاس گفت یکی از دانشجوهام خیلی زحمت کشیده و تونسته آخرین ویرایش کتاب های تکست جنین شناسی رو گیر بیاره.واسم فرستاده تو تلگرام اما من گوشیم مشکل داره نمیتونم بفرستمش رو سیستم اتاقم.(در واقع بلد نبود این کار رو انجام بده)بعد رو کرد به من که خانم فلانی شما که نماینده ی کلاسی(خیر سرم!) بیا فایل ها رو برات بفرستم، به بچه هاتون هم بده.منم بعد از کلاس رفتم پیشش و دیدم میخواد از طریق تلگرام بفرسته!!! که من نداشتم.شماره ی پریسا همکلاسیم رو بهش دادم که بفرسته واسه اون و من از پریسا بگیرم. از طرفی به استاد قول دادم که فایل ها رو بریزم روی فلش و براش ببرم که بتونه با کامپیوترش بازشون کنه و استفاده کنه.قرار شد پریسا دانلودشون کنه و من ازش بگیرمشون.یه روز گذشت دانلود نکرد.دو روز گذشت باز دانلود نکرد.هر بار بهش یادآوری میکردم میگفت باشه ولی انجامش نمیداد.بهانه های مختلف میاورد.یه بار می گفت هر کاری میکنم دانلود نمیشه.یه بار میگفت سرعت کمه.یه بار میگفت یادم رفت.خلاصه دو هفته ی تمام طولش داد تا به امروز که دیگه دیدم انگار نمیخواد اینا رو دانلود کنه گفتم بفرستشون واسه لاله،فرستاد و لاله ظرف ده دقیقه دانلودشون کرد.پریسا وقتی دید دانلود شد رو کرد به من و با لحن خاصی گفت مریم خیلی عجله داری واسه این کتابا،خوب حوصله ت میشه بشینی اینا رو بخونی!! اینو که گفت دوزاریم افتاد! این بنده خدا فکر میکرده من که دارم شور این کتابا رو میزنم بخاطر اینه که میخوام بخونمشون و تمام تعللش بخاطر این بوده که من نخونم اینا رو یا دیر تر به دستم برسه!در حالیکه من به استادم قول داده بودم کتابا رو ببرم واسش.بعد هم با یه لحنی که انگار زورش گرفته گفت امشب میرم واسه خودم دانلودشون میکنم! من و لاله همدیگرو نگاه کردیم و یه لبخند زدیم.لاله هم متوجه شده بود.قبلا هم همچین رفتاری دیده بودیم ازش. قبلا خیلی ناراحت میشدم ولی امروز خنده م گرفته بود.جالب اینجاست ژست انسانیت و دوستی و رقابت سالم هم میگیره همیشه.
اگر کسی بخواد در کاری موفق بشه،راهش رو پیدا میکنه،از زیر سنگ هم که شده باشه پیدا میکنه.متاسفانه پریسا فکر میکنه با این رفتاراش میتونه کاری از پیش ببره.من اگر بخوام کتاب تکست بخونم منتظر نمیمونم استادم فایلشو بهم بده.نموندم هم!جالب اینجاست که استاتوس واتساپ این خانم اینه:
"نمیدانم چرا مردم حرف زدن با دهان پر را بد میدانند اما حرف زدن با مغز خالی را نه"
نمیگم رفتارش برام مهم نیست،که اگر نبود درباره ش نمی نوشتم.خیلی دوست دارم تمرین کنم و به جایی برسم که رفتار چنین آدمایی واسم اهمیت نداشته باشه.
من واقعا از وقتی وارد دوره ی ارشد شدم از دوستان و اطرافیان جدیدم رفتار صادقانه ای ندیدم.جز لاله که آدم درستیه بقیه یه جورایی شیشه خورده دارن.هنوز نتونستم یه دوست واقعی واسه خودم پیدا کنم.یا حداقل کسی که به معیارهای دوست یابیم نزدیک باشه :(
- ۹۵/۰۹/۱۳