زندگی بهتر

۱۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است


دختره اومده دم در اتاقمون که گوشت کوب دارین؟
گفتیم نه جای گوشت کوب از لیوان استفاده کن !
گفت نه خب .میخوام میخ بکوبم به دیوار
گفتیم خب جان دلم چرا نمیگی چکش دارین؟؟؟؟

+ من گردوی از قبل مغز شده دوست ندارم و میگن خاصیتش هم کمتره!اینه که چکش تو دست و بالم پیدا میشه :)))


  • مریم


من خیلی خنگم

خیلی...

  • ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۸
  • مریم
  • مریم

یه دیشب واسه مقابله با سرمای هوا و فرار از سرماخوردگی اومدم پایین کنار شوفاژ خوابیدم.صبح طرفای ساعت 5 با صدای چک چک آب از خواب بیدار شدم.از چندین جای سقف آب چکه میکرد.شانس آوردم کتاب اسنل و اطلس آناتومی و لب تابم روی میز نبود وگرنه من امروز عزادار بودم :)) یا شایدم اصلا مرده بودم!چون یه سه راهی برق کنارم بود و آب هم داشت بهش می پاشید!سه چار تا کاسه بشقاب گذاشتم زیر آب ها و اومدم دوباره دراز کشیدم.با خودم گفتم عجب بارونیه! الهام هم رفته بود نماز جماعت صبح! وقتی اومد و اوضاع رو دید  گفت واااا آب از کجا میاد؟ گفتم سقف! گفت بارون نمیاد که! آسمون صاف صافه ! بعد گفت لابد از طبقات بالاست!!!

ما طبقه ی آخریم.طبقات بالایی وجود نداره.این بیچاره هم هنگ کرده بود اونوقت صبح! گفتم عزیزم برو بخواب که طبقه ی بالامون آسمونه!
هر سری این سقف چکه میکنه و ما گزارش می دیم و یکی میاد چک میکنه و میره!همین!عین خیالشون نیس که! 

چجوری میشه اپلای کرد و از این دنیا رفت؟ :))))

  • مریم

دیشب وقتی اومدم اتاق الهام پرید جلوم که مریم تو رو خدا بیا تو یه چیزی بگو! گفتم چی شده؟گفت سارا داره با خدا دعوا میکنه!

دعواش سر این بود که: چرا من باید کار کنم؟چرا باید ساعت ۶ صبح بیدار شم برم سر کار تا شب؟چرا من؟ آخه چرا؟

حالا همین آدم کلی به درگاه خدا استغاثه کرد تا کارش درست شد و نیروی طرحی هم هست البته! 

منم بهش گفتم عزیزم No pain No gain

و اینجا بود که الهام دوباره پرید بغلم که واااای مریم عاشقتم،الهی دورت بگردم تمام حرف هایی که من یک ساعت داشتم تلاش میکردم به سارا بفهمونم رو با یه جمله ی ۴ کلمه ای گفتی!

منم گفتم خدا پدر این انگلیسی ها رو بیامرزه عزیزم،با اون چشای چپ کور شدشون :))

  • مریم