ایستاده در غبار
دیشب فیلم ایستاده در غبار رو دیدم.بسیج دانشگاه واسه افتتاحیه ی راهیان نور مراسمی داشت که توی این مراسم این فیلم هم پخش می شد.من البته نمی دونستم.فکر میکردم مثل بقیه ی برنامه های دانشگاه قراره فیلم پخش بشه و تمام.از کل این خوابگاه صد نفره فقط من و الهام بودیم که بلیط گرفتیم.سرویس که اومد در خوابگاه دیدم همه ی دخترای داخل سرویس چادری هستن! مونده بودم حیرون! گفتم الهام چادر اضافی تو دست و بالت نیست ؟ :)) شما طرز لباس پوشیدن من رو نمی دونید و طرز خاصی هم نیست البته!
هیچی دیگه رفتیم نشستیم تو سالن.سالن پر بود از صدای جمعیت !قرآن خوندن،صدا قطع نشد! ولی تا سرود ملی پخش شد همه ایستادن و سکوت ! یه حاج آقایی رو دعوت کردن بیاد رو سن واسه سخنرانی.نسبتا جوون بود.گفت میخواد کمی راجع به شهادت صحبت کنه و اصلا چی میشه که یه نفر به جایی میرسه که میفته توی مسیر شهادت! دیدم عه ! میخواد سوال منو جواب بده! سراپا گوش شدم و حتی ریکوردر گوشی رو هم روشن کردم که صداش ضبط شه! منتها حاج آقا یه وضعی درست کرد تو سالن که حال همه به هم خورد.همچین داد میزد و پشت سر هم شعر میخوند از این و اون و شرق و به غرب میچسبوند که علاوه بر گوش درد سرگیجه و حالت تهوع هم گرفتیم!!!
بعد هم خدا رو شکر از روی سن اومد پایین و ما فیلم رو دیدیم.منم کلا شوت بودم نمی دونستم احمد متوسلیان اصلا کی هست! اوایل فیلم تصمیم گرفتم لم بدم و بخوابم.به الهام می گفتم ببین کارگردان داره ما رو احساساتی میکنه که آخرش که احمد شهید شد گریه کنیم! گفت شهید نمیشه که! این شد که سریع اسمش رو سرچ کردم و فهمیدم داستان از چه قراره و رفتم تو فیلم!
فیلم خوبی بود.از واقعیت خوشم میاد.از رویا بیشتر .اما همین که نشون میداد که احمد چه رفتار و اخلاقی داشته خوب بود بنظرم! به نقل از الهام "فقط یه جا باید شهید همت رو مینداخت روی خاک که سینه خیز بره اما نشون نداد"
میگن اون 4 دیپلمات ممکنه هنوز زنده باشن! عجب داستانیه! لعنت به هر چی تروریسته
- ۹۴/۱۲/۱۸