امان از بیکاری
دوستم مدیر گروه بخش علوم آزمایشگاهی یک دانشکده ی کوچیک اما دولتی در یکی از شهرستان هاست.به یه نیرو برای تدریس درسی که من خوندم نیاز دارن.راه درست و قانونی اینه که به گروه ما اعلام نیاز کنن تا مدیر گروه ما یکی از دانشجویان رو براشون بفرسته. براشون مهم نیست طرف ارشد میخونه،دکترا یا هرچی! دانشجویی که میفرسته هم تجربه کسب میکنه هم پولی در میاره و هم سابقه ی تدریس در رزومه ش خواهد داشت و چی از این آخری بهتر؟
دوستم از راه قانونی وارد شده اما مدیر گروه ما بهش اعلام کرده که ما خودمون از دانشجوهامون استفاده میکنیم و نیرو نداریم !!!!!
من هیچ دیدی از مدیر گروهمون به دوستم نداده بودم.دوستم میگفت مریم این زن چرا انقد مغرور و از خود راضی بود؟ چرا اینطوری با من صحبت کرد؟ تمام گروههای دانشکده با من همکاری کردن تنها گروهی که چنین جوابی به من داده گروه شماست
گروه ما پر از دانشجوی ارشد و دکتراست.تقریبا همه جویای کار هستن.بعد خانم مدیر گروه اینجوری دانشجوهاش رو ساپورت میکنه!
قرار بود من برم با یکی از اساتیدم صحبت کنم که منو راهنمایی کنه برای گرفتن این شغل.حالا این شرایط پیش اومده.دوستم میگه اگه رفتی پیش استادت این قضیه رو مطرح نکن! من مونده م چه کنم.دو راه به ذهنم میرسه:
برم پیش استادم و حتما این موضوع رو هم عنوان کنم.
برم پیش معاون پشتیبانی دانشکده،بگم جویای کارم ،شرایط خودم رو براش توضیح بدم و گریزی غیر مستقیم هم به موضوع پیش آمده بزنم
خیلی وقت پیش ها تصمیم گرفتم برم پیش معاون پشتیبانی،حالا که این موضوع هم پیش اومد عزمم جزم تر شده.اما میترسم عجله کرده باشم
راه سومی هم شاید باشه.اول برم پیش معاون پشتیبانی،بعد برم پیش استادم.
امان از بیکاری...
از بین کاندیدا کدومشون بود میگفت من اشتغال زایی میکنم؟ :))
- ۹۶/۰۲/۲۵