156
کلی خستگی با خودم آوردم خونه ولی انقد خوابیدم که الان واقعا خستگیم در رفته! این چند شب خیلی خوب خوابیدم و روزا هم تقریبا از ساعت ۲ تا ۶ بعد از ظهر خوابیدم.سعی کردم خیلی خودمو قاطی مسائل خونه هم نکنم که اعصابم راحت باشه.
بعد جالبه یک ذره هم نگران درسام و کارام نبودم.میدونم فردا برم خوابگاه دوباره استرس کارا رو سرم آوار میشه اما خب دارم از زمان حالم لذت میبرم! یعنی واقعنااا
دوشنبه سوم آبان سمینار دارم،موضوعش هم حافظه هست! هنوز اقدام خاصی براش نکردم.این هفته باید بصورت چکشی سر و ته این قضیه رو هم بیارم.
درسامم که اندازه ی یه کوه تلنبار شده رو هم، مثلا قراره معدلمو برسونم ۱۷ و نیم.اما درس نمیخونم اصلا.سر کلاس هم چرت و پرت تحویل استاد میدم،لبخندم میزنم خیر سرم!
دیدین یهویی پاییز شد؟ شیراز دم صبح سرد میشه ولی ظهراش هنوز تابستونه. خونه که اومدم دیدم رسما پاییزه! هوا سرده، بخاری هم روشنه!
فوبیا گرفتم.همش میترسم سرما بخورم.اینجا هم خواهرم و دخترش بدجوری سرما خوردن،همش هم تو حلق منن! پارسال خیلی سرما خوردم اما امسال نباید تکرار شه.شدیدا تو فاز پیشگیری هستم.این موضوع کمی تا قسمتی رو اعصابمه
دیگه اینکه یه پیجی هست تو اینستا که خیلی خوبه،خصوصا کپشناش! البته من که اینستا ندارم ولی از بس خوب بود اون پیج و پابلیک هم بود،من میرم میبینمش کماکان.آدرسشم میذارم اینجا،برید خوش باشید:))
- ۹۵/۰۷/۲۲