152
جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ق.ظ
دلتنگی و هزار تا حس دیگه، یهو هجوم آورده بود به قلبم و اشکم رو درآورده بود.میخواستم بهش فکر نکنم،اصلا ارزش فکر کردن نداشت.فکر کردن بهش خشمی رو در من زنده میکرد که خوب نبود.
بعد به ذهنم رسید که این حالت ها همش بخاطر تنهاییه.هر کسی حرف هایی داره،هرچند ساده و پیش پا افتاده که دوست داره برای کسی به زبون بیاره.من کسی رو نداشتم که اونقدر بهش نزدیک باشم تا حرف های ساده و پیش پا افتاده م رو براش بگم.
اگر هم کسی بود، لابد بعداً بهم ثابت میکرد که مناسبم نبوده.
اما حقیقت اینه که بعضی چیزا رو تنهایی نمیتونم تحمل کنم.حداقل باید یکی باشه که بهم امید و انگیزه بده.بهم بگه که یه روز همه چی درست میشه.که نیازی نیست انقدر نگران باشم و خودخوری کنم...
کاش الان پارسال بود.
+ طی یک حرکت بشدت انتحاری، اینستاگرامم رو نابود کردم :/
- ۹۵/۰۷/۰۹