خونه تکونی
پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ق.ظ
امشب خوابم نبرده و فردا روز کسالت باری خواهم داشت.بدیش اینه که یاسمن قراره ساعت نه بیاد اینجا!
دیدین بعضی وقتا هزارتا فکر باهم میاد تو سر آدم؟ نصف شبی یادم افتاده برم چک کنم جواب فلان سوال امتحان دیروز رو درست نوشتم یا نه.الان که فکر می کنم می بینم دیروز توی برگه امتحانیم گند زدم.واقعا خجالت آوره
من واقعا از PMS متنفرم،از پست های این شکلی هم همینطور.از شب بیداری هم بدم میاد
من تا همین پریروز احساس خوشبختی میکردما،خوشبخت بودنم وابسته شده به وجود شهرزاد.وقتی میره دیگه نمیدونم چیکار کنم! امروز میخواستم زنگ بزنم خونمون با مامان و بابام صحبت کنم ولی یادم اومد پریروز باهاشون حرف زدم.خب بسه دیگه،حالا فک میکنن چه خبره!تا حالا شده کسی که ازش متنفرید رو خیلی دوست داشته باشید؟عذابه عذااب
من یه چیزی تو گلومه امشب نمیدونم چیه
- ۹۵/۰۳/۲۷