آلرژی به این گوشی بیچاره
بابام یه کم به من و آبجی کوچیکه حساس شده.به اینکه خیلی گوشی دستمون میگیریم.نگرانه سرطان انگشت بگیریم:)) آبجی کوچیکه که یه معتاد به تمام معناست.در همه حال هندزفری تو گوششه!حساسیت بابا هم هر چه به پایان حضور ما در خونه نزدیک تر میشیم بیشتر میشه.بخاطر آروم نگه داشتن فضا سعی میکنیم جلوی چشم بابا، گوشی بازی نکنیم.چون یک ثانیه گوشی دست گرفتن از نظر بابا معادل است با "صب تا شب سرش تو گوشیه"
بعد الان نشسته بودم تو اتاقم داشتم کتاب میخوندم.یه لحظه کتاب رو بستم و گوشیمو برداشتم درباره ی نویسنده ش سرچ کنم که ناگهان بابام در اتاق رو باز کرد و سرک کشید و من گوشی در دست خشکم زد و تف به این شانس:)))
+ عمرا اگر کسی تو خونه ی ما قبل از ورود به جایی جز دسشویی البته! در بزنه! اصلا چیزی به نام حریم خصوصی معنی نداره اینجا.اتاق من و تو نداره که.شب یهو مامانم تصمیم میگیره تو اتاق من بخوابه.چرا؟چون اتاق من خوش آب و هواست!
- ۹۵/۰۱/۱۰