زندگی بهتر

پیشونی، ما رو کجا میشونی

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ق.ظ

این روزها دارم یه نفس راحت میکشم. بعد از ظهرها که میرسم خونه، بعد از دوش آب سرد، یک ساعتی رو میخوابم (این یعنی خیلی بیکارم). من از اول قرنطینه تصمیم گرفتم کارایی که از قبل موندن یا برنامه هایی که به درد آینده م میخورن رو انجام بدم. بهمین خاطر یه برنامه ریختم و اول شروع کردم به نوشتن یه مقاله ی مروری که از قبل هماهنگی هاشو با یه استاد ایتالیایی انجام داده بودم. خب من تا حالا مقاله ی مروری ننوشتم و بعنوان اولین تجربه و بدون آموزش قبلی میتونم بگم که خوب پیش رفتم. در کنارش مقاله ی ارشدم که از سال 97 مونده رو هم دوباره باز کردم و روش کار کردم و فرستادم برای اساتید. تو این فاصله تا استاد ایتالیایی و این دوتا تحفه ی ایرانی جواب بدن شروع کردم یه پروپوزال نوشتم برای استاد ایتالیایی که خیییلی کار سختی بود. حدود 25 تا ایمیل رد و بدل شد و یه مصاحبه ی اسکایپ هم داشتیم تا من بالاخره تونستم با کمکشون این پروپوزال رو بنویسم. سختیش اینجا بود که با موضوع آشنایی نداشتم و وقتم هم خیلی محدود بود. باید یه عالمه مقاله میخوندم و چیزای جدید یاد میگرفتم و ایده میدادم و مینوشتم. خودم تشبیهش میکنم به یاد گرفتن یه زبان جدید در مدت محدود. خب استاد ایتالیایی خیلی کمک کرد وگرنه عمرا نمیتونستم به این خوبی انجامش بدم. 

شانسی که این وسط آوردم همین کرونا بود که باعث تعطیلی و بعدشم شیفتی سر کار رفتنمون بود. چند تا از شیفتامو هم مرخصی گرفتم و تعطیلاتمو پیوسته کردم. تو تعطیلات رفتم خونه (شهرستان) و خداروشکر دیگه نمیخواست واسه خرید و آشپزی وقت تلف کنم. تفریح و کوه و در و دشتمم به جا بود :))

خلاصه کرونا و قرنطینه تا الان برای من فرصت های خیلی خوبی درست کرده و منم واقعا سعی کردم نهایت استفاده رو ببرم. امیدوارم به اون نتیجه ای که شایسته ی این تلاش هاست برسم.

سر کار اما طبق معمول وضع مناسبی ندارم. کار کردن تو این مملکت حرومه بخدا. من واقعا توصیه میکنم اگر کسی برنامه و آپشن داره برای سر کار رفتن حتما حتما دنبال کاری باشه که رئیس مستقیم نداشته باشه. بنظرم حتی شده در آمد کمتری داشته باشین اما این موضوع رو در نظر بگیرید (البته منم شانسم خورده به یه جو سمی و رئیس بیشعور. شاید همه مث من نباشن). آخ که اگر بخوام داستان های اینجا رو بگم میشه مثنوی هفتاد من. فقط همینو بگم که زمانی که من کارمو شروع کردم لیست حضور غیاب دانشجوها سر و ته بود. یعنی روی کاغذ بجای اینکه از بالای کاغذ شروع کنن و یک بالای صفحه باشه، یک پایین صفحه بود و از پایین میومد بالا. خدا شاهده!!! سالهای سال لیستشون همین بوده. شما حالا همینو تعمیم بدین به بقیه ی چیزا. اصلا بذارین عکس لیست رو بذارم اینجا ببینید :))) ضمن اینکه من کجکی عکس نگرفتم، ذاتا کجه:)))

من از ته دلم آرزو میکنم دانشجوها برگردن، فشاری که رئیسم و همکارم بهم وارد میکردن با ارتباطی که با دانشجوها داشتم تعدیل میشد. واقعا دلم براشون تنگ شده، حتی دلم برای اون زبون درازا و بچه پر رو هاشونم تنگ شده. مطمئنم اون عوضیا هم دلشون واسه من تنگ شده:)) چون من خیلی سر به سرشون میذاشتم و کرم میریختم. با این حال ازم حساب میبردن و هیچوقت پاشونو از گلیمشون درازتر نمیکردن. سر امتحانای عملی هم البته خیلی هواشونو داشتم. میومدن التماس که تو رو خدا میشه شما هم بیایید سر جلسه؟ مایه ی آرامششون بودم. امتحانای بچه های پزشکی یه چیز خاصیه. مخصوصا تو دیوونه خونه ای مثل اینجا! اگر روز امتحان بیایید ببینیدشون ممکنه اشک تو چشماتون جمع بشه از دیدن وضعیت بچه ها. من حتی گاهی دخترا رو بغل میکردم که استرسشون بریزه.

اگه بخوام یه کم درباره ش توضیح بدم اینه که بچه ها یک ساعت قبل از امتحان تو یه اتاق کوچیک قرنطینه میشن. همراه داشتن موبایل، اسمارت واچ و حتی گاهی کتاب و جزوه ممنوعه. تو این مدت بچه ها به هوای آزاد، آب و سرویس بهداشتی دسترسی ندارن:(  از سختی درس های بخش ما که بگذریم، امتحان ایستگاهی برگزار میشه و توی سالن تشریح. پس باید روپوش،ماسک و دستکش بپوشن. هر ایستگاه دو تا سوال داره و در بهترین حالت 50 ثانیه وقت داره.  اتمام وقت هر ایستگاه با یه زنگ پر سرو صدا اعلام میشه که خود این زنگ همیشه مورد اعتراض بچه ها بوده چون واقعا صداش ناجوره. 30 تا 40 تا سوال رو باید جواب بدن. فرصت برگشت و تصحیح وجود نداره و خیلی ها به راحتی این درس ها رو میفتن. بعد از امتحان هم حدود 20 دقیقه قرنطینه میشن و بعد میتونن برن.

 

خلاصه دانشجوی پزشکی برای من خیلی قابل احترامه و همیشه هم گفتم مقایسه ی رشته ی پزشکی با تاپ ترین رشته های مهندسی قیاس مع الفارقه. 

 

برم که به کارام برسم. داریم این بیغوله رو مرتب میکنیم. میخوام وقتی از اینجا رفتم یه اثر خوب به جا گذاشته باشم از خودم:)

 

 

  • ۹۹/۰۳/۱۸
  • مریم

نظرات  (۵)

آفرین . آفرینِ از صمیم قلب... و صمیمانه امیدوارم مزد زحماتتون رو بگیرید.

خوندن دو پاراگراف اول برام خیلی سخت بود، کلا خوندن هرچیزی در رابطه با مقاله آزارم میده و من رو یادِ کارهای نکرده میندازه. ولی با تمام این سختیِ خوندن، خیلی خوشحالم که شما جزو دستۀ رستگاران هستین و امیدوارم زودتر  به اهدافی که در سر دارید برسید.

(مقاله مروری... هوم... باید کار خیلی سختی باشه... من خودم شخصا اگر در موضع خواننده باشم، ترجیح میدم مقالۀ ریویوو رو از 3 یا 4 نفر که بالای 50 سال سن دارن و اقلا 20 سال تجربه در رشتۀ مذکور بخونم. مقالۀ ریویوو از فردی با سن شما یه چالش ذهنی برام ایجاد کرد. جالبه. با این حساب شک ندارم استاد ایتالیایی شما باید خیلی کارکشته باشه - و باز هم فینگرز کراسد :دی امیدوارم در این مورد هم با پیروزی پیش برید)

کار توی ایران رو موافقم کاملا.

در مورد امتحانات عملی پزشکی، وصفش رو از شهرزاد شنیدم. دختریه بسیار قوی از نظر شخصیتی. ولی تنها موردی که تونست شهرزاد رو از پا دربیاره و چندین بار از فشار و استرس شونه خالی کنه و حذف درس کنه، همین فشار و استرس ازمونهای عملی هست، با اون قرنطینه های دلهره آور قبل از آزمون.

پاسخ:
خیلی ممنون بابت این کامنت پر شور :)
من همینجا خیلی جدی بهتون بگم که واقعا چیزی رو از دست ندادین.  نمیخوام ارزش کار خودم و بقیه رو بیارم پایین و نمیخوام هم  الکی به شما دلداری بدم اما از نظر من هیچی تو این مقاله ها نیست. ما فقط داریم دور خودمون میچرخیم. کاری قشنگه و به دل میشینه که نتیجه داشته باشه و بشه نتیجه ش رو دید و حس کرد. اینم که من چسبیدم به این کار به این خاطره که راه نجاتم از این ناکجا آباد همینه. وگرنه علاقه ی چندانی به این کار ندارم

 ممنون از آرزوی خوبتون :) در مورد ریویو هم سن در این زمینه فاکتور لازم نیست. همون مقاله ای که شما از یه استاد با بالای 20 سال تجربه میخونین در اکثر موارد یک کلمه ش رو هم خود اون آدم ننوشته. بلکه دانشجوهای جوونش نوشتن . اون فقط تایید کرده و کامنت گذاشته و کار رو هدایت کرده. برای نوشتن ریویو چیزی که مهمه مطالعه در مورد اون موضوعه . حداقل برای رشته ی ما تا جایی که من میدونم اینجوریه. باید بتونی خوب لیترچر ریویو انجام بدی، مقالات سالهای اخیر رو در مورد اون موضوع خاص پیدا کنی و اطلاعات اون مقاله ها رو یکجا جمع کنی و بنویسی که طی این سالها چه پیشرفت هایی حاصل شده و جای چی خالیه. سیستماتیک ریویو بهش میگن. 

خب پس با حرفایی که در مورد دانشجوهای پزشکی زدم آشنایی دارید شما، خیلی هم خوب:)

منم یکی دو امتحان اینطوری توی قرنطینه داشتم. چیزی که سختش میکنه نه خود درس ، بلکه اون جو مزخرف قرنطینه است که استرس افتضاحی میده به دانشجوی بدبخت. مثلن یکی از استادای ما توی امتحان شمارش معکوس اعلام میکرد وقت باقیمونده رو :| 

 

نمی دونستم استادی که! استاد چی اونوقت؟

پاسخ:
اوه شمارش معکوس دیگه چه کوفتیه؟



من غلط کنم استاد باشم. انقدر منزجرم کردن که دیگه هیچ وقت فکر استاد شدن هم نمیکنم. 
ولی گاهی آناتومی و بافت درس میدم :)

امتحان ۲۰ دقیقه وقت داشت برای ۲۰ تا سوال

هر پنج دقیقه یه بار میگفت چقد مونده :|

پاسخ:
لعنتیا، همیشه برام سوال بوده چرا دانشجوها یه اعتراض درست و حسابی نمیکنن  به این سیستم پوسیده
تا جاییکه یادمه تو هم شیراز درس خوندی آره؟ احتمالا چند تا از این تحفه ها رو میشناسی

به این استاد خاص توی دانشکده‌ی ما زیاد اعتراض کردن اما فریادها به جایی نرسید!

پاسخ:
طاهره ؟ ازش متنفرم 
دم کلفته
داداشاش هم از کله گنده های مافیای کنکور هستن

سلام :)

تولدتون رو به صورت ویژه و VIP تبریک میگم... آرزوی اینکه به آرزوهاتون برسین، برای شما که انقدر پرتلاش و جدی به سمت اهداف زندگیتون در تلاش و تکاپو هستین شاید آرزوی سهل انگارانه ای باشه! ولی به رسم رایج همین آرزو رو برای شما دارم :) در کنار سلامتی خودتون و عزیزانتون به هر آنچه که فکرشو در ذهن دارید، برسید، که شک ندارم با این پشتکار کمنظیرتون وقوعش حتمیه.

دیگه اینکه از تابستون به صورت ویژه لذت ببرید و خوشیهای دیگه پشت جشن تولدتون سرریز بشه توی لحظه هاتون :)

رفتم ببینم تیرماهیها چه کادوهایی رو دوست دارن، گذارم به اینا خورد، لیست کنید به عنوان تقلب بدین به دوست و آشنا :)) :D

کادوی مناسب متولد تیر ماه

یاقوت ، گل زبان در قفا (دلفینیوم) ، پیراهن ابریشمی ، تخته موج سواری ، ظروف کریستال ، جعبه جواهر ، شامپاین ، صدف دریایی تزئینی ، کتاب های خودآموز ، حیوانات خشک شده ، چتر مخصوص کنار دریا ، عینک آفتابی ، کتاب های عشقی ، تابلو نقاشی با منظره دریا

چه کادویی مناسب برای متولدین این ماه است؟

متولدین تیر هم مانند متولدین اردیبهشت احساساتی‌اند. آنها علاقه خاصی به لباس و کیف و کفش مخصوصا از نوع مجلسی آن دارند. همچنین به دلیل علاقه به آشپزی، دادن وسایل آشپزخانه به آنها یک سورپرایز است.

در کل تیرماهی ها آدم‌های قانع و کم‌توقعی هستند ولی نباید در انتخاب هدیه‌ی آنها سهل‌انگاری کرد. دوست دارند جدی گرفته شوند و مورد احترام باشند.با دادن یک جعبه‌گل زیبا می‌توانید متولدین این ماه را مسحور هدیه‌ی خود کنید.

پاسخ:
سلام:)
مرسی که یادتون بود و وقت گذاشتید و تبریک گفتید:)
امیدوارم همینقدر که شما فکر میکنید پرتلاش و جدی باشم. ممنون بخاطر آرزوهای خوبتون و لیست کادوها:)) تخته ی موج سواری؟ عالی بود:))) ولی آره، با تقریب بالایی درست بودن! 
منم امیدوارم امسال( تا دیر نشده) به اهدافم برسم. بازم ممنونم، شادم کردید:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">