زندگی بهتر؟
بیشتر شبیه یه شوخیه این زندگی بهتر. میدونم همیشه غر و ناله هامو میارم واستون، ولی حقیقت اینه که همیشه نوشتن مخصوصا اینجا برای رسیدن به یه آرامش نسبی کمکم کرده.
وقتی می بینم چطور در برابر مشکلاتم ضعیف و شکننده م و همزمان انقدر مغرورم که نمیتونم از کسی کمک بخوام از خودم بدم میاد. دیشب داشتم فک میکردم نکنه این همه سال ادای آدمای قوی و مستقل رو در میاوردم. آخه آدم قوی که وقتی با مشکل روبرو میشه گریه نمیکنه. راه حل پیدا میکنه و مث کوه پای حل مشکلاتش می ایسته.
نمیگم اصلا اینجوری نبودم. اتفاقا همیشه یا خدا خودش برام درستش کرده یا راه حل پیدا کردم. البته راه حل پیدا کردنم با استرس و فشار و گریه همراهه و اینه که اذیت کننده ست.
قبلنا خودم رو یه آدم تنها میدیدم و با تکیه بر همین تنهایی سینه سپر میکردم و جلو میرفتم. هر چی میشد میگفتم مریم تو خودتی و خودت. یه فکری بکن دیگه. ولی الان خودمو تنها نمیبینم. خودمو مستحق حمایت می بینم. حمایتی که یا ندارم یا کمرنگه.
خلاصه اینکه تا میای شادی باز شدن گره قبلی رو قورت بدی گره بعدی راه گلوتو می بنده.
- ۹۹/۰۲/۰۲
بنظرم، اون تعریف استقلال، تعریف استقلال و قدرت فمنیست های تند رو هست که میخوان خانما رو شبیه مردا سنگ کنن. استقلال و احساس داشتن بنظرم به هم کمک هم میکنن.