زندگی بهتر

تو رو خدا بیایید ظاهر بین نباشیم

شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ب.ظ

با دوستم رفته بودیم خرید،یکی از مناطق تقریباً بالای شهر.تو یه فروشگاه بودیم که ویترین خیلی شیکی هم داشت.دوستم تو اتاق پرو بود که یه دختر جوون اومد داخل. تیپ ساده و متوسطی داشت.مانتو و شلوار مشکی با کفشای چرم ،یه سوییشرت آبی هم پوشیده بود.با مقنعه.هیچ آرایشی نداشت و از سرمای هوا هم یه کم پوستش قرمز شده بود.

مغازه با اینکه کوچیک بود ولی سه تا فروشنده داشت.سه تا پسر جوون.یکیشون با اندامی لاغر و ریزه میزه،موهای فر و تقریباً  بلند،عینک فلزی گرد و کفشای آل استار قرمز مشغول کمک به یکی از مشتری ها بود تا کفش انتخاب کنه.در واقع داشت کفشه رو مینداخت به مشتری.

اون دخترخانم یه دوری تو مغازه زد و دست گذاشت رو یه پالتو و از همین پسره قیمتش رو پرسید.پسره با صدای بلند گفت قیمتش هست یک میلیون و هفتصد هزار.....ریال.دختره یه لبخند خیلی کوچولو زد.

اون خانمه که داشت کفش پرو میکرد با تعجب برگشت گفت یک میلیون؟

پسره با افتخار گفت بله
دختره گفت به ریال دارن میگن...
خانمه رو به پسره گفت داری مسخره ش میکنی؟!!!! 
پسره گفت نه خانم،قیمتش یک میلیون و هفتصد هزار ریاله!

دختره دوباره قیمت یه پالتو دیگه رو پرسید و دوباره پسره با صدای بلند گفت اینم یک میلیون و چهارصد و پنجاه هزار ریال.

جو طوری بود که انگار پسره قصد تحقیر اون دختر رو داشت.لحنش هم بد بود.دختره هم دیگه هیچی نگفت.ساکت از مغازه رفت بیرون.دوست منم لباسه رو پسند نکرد و تشکر کردیم و رفتیم.

چند دقیقه بعدش تو ایستگاه مترو دختره رو دیدیم نشسته بود رو صندلی داشت مث ابر بهار گریه میکرد.حواسش به اطرافش نبود.گریه میکرد و تند تند اشکاشو پاک میکرد ولی صورتش خشک نمیشد.

من و دوستم غمباد گرفته بودیم. نمیدونم چی تو دل دختره میگذشت.نمیدونم به چی داشت فکر میکرد.

به اون پسره ی احمقِ ریقو؟ 

به تیپ و قیافه ی خودش؟ 

به جامعه ی بیشعور پرورش؟

به چی؟به چی داشت فکر میکرد؟

 :((((



  • ۹۵/۰۹/۰۶
  • مریم

نظرات  (۱۱)

  • ملکه بانو
  • فکر کردن بهشم وحشتناکه
    چقدر بده این رفتارا
    پاسخ:
    بله:(
    اه :-\
    پُرن از این آدما! 
    و گاهی هم شانس دارن که گیر من نمیوفتن! 
    اه، لجم گرفت ، آدرسشونو برام بفرست بیام :-|
    پاسخ:
    واقعا در برابر اینا نباید ساکت موند.دل اون بنده خدا رو هم شکست.
    شما بودی چیکارش میکردی؟
    بقول شما پرن از این آدما،آدرس نمیخواد :(
    بستگی داشت، باید قیافه شو میدیدم که ارزش چه کاری رو داره!
     راست میگی، پُرن :-\
    پاسخ:
    من خودم مث کدو بودم اون وسط.فقط نگاه کردم :(

    :(
    پاسخ:
    می بینی تو رو خدا :(
    یه وقتی یه کارایی رو که آدم انجام میده دیگه نمیتونه جبرانش کنه
    هر چقدر هم از اون دختر خانوم دلجویی بشه، به احتمال زیاد این اتفاق و خاطره رو فراموش نمیکنه
    ممکنه این کارش باعث بشه از همه فروشنده ها بدش بیاد، یا از همه مردا، یا همه مردم اون شهر
    ممکنه اعتماد به نفس دختر رو ازش بگیره
    باعث شه به خاطر ترس از تمسخر یا تحقیر دیگه خیلی کارا رو انجام نده، یا تو هیچ کاری پیش قدم نشه
    یهو با یه کار مسخره (که طرف فک میکرده خیلی مهم نیست یاحالا مثلا مگه چی شده یا چی گفته) ممکنه باور و عقیده یک آدم یا دیدش نسبت به چیزی عوض شه
    پاسخ:
    بله دقیقا 
    خیلی اتفاقا ممکنه بیفته
    حتی شاید پسره هم قربانی رفتار ناهنجار یکی دیگه باشه!
  • هانی هستم
  • :(
    پاسخ:
    :(
    چشه مگه خب؟ خواسته نمک بریزه یه " شوره نزنی خیارشور" بهش میگفتین ساکت میشد:|
    گریه داره آخه؟:|

    تازه اون شوره نزنی خیارشور هم حالت خیلی پرخاشگرانه قضیه س، محترمانه ش اینه از دو فروشنده دیگه بپرسی یا بهش یه طوری حالی کنی اهل شوخی نیستی:-/
    پاسخ:
    جولیک جان همه شخصیتشون یه جور نیست.دوست منم میگفت دختره باید جواب پسره رو میداد و فلان میکرد و چنان میکرد
    به هر حال من شخصیت تو و این نحوه ی برخوردت رو تحسین میکنم.


  • دیوآنــهــ فیــروزهـــ ایـــ
  • چقد درد داشت...!! 
    پاسخ:
    ناراحت کننده بود آره
    وحشتناک بود!
    همیشه با دوستام میگیم اگه دو  طرف اهل جواب دادن باشن اصلن مشکلی نیست و ادم هی ترغیب میشه حتا ادامه هم بده...ولی خب این که اینطوری یک طرف سکوت و یک طرف پررو خیلی بده...:(
    پاسخ:
    آره،جو بدی ایجاد میشه
    به احتمال زیاد به خودش و زندگی خودش فکرمیکرده ..
    متاسفم :(
    پاسخ:
    شاید
    من بیشتر واسه اون پسره متاسفم:(
    هر روز تو دانشگاه با همچین ادمای ببخشید .............. بوق دارم سرو کله میزنم هر روز شاید روزی چند بار تو دل خودم گریه میکنم 
    جامعه رو  گرفته این طور ادما !!!
    از تحقیر به چی میرسن ؟؟
    پاسخ:
    خب بعضیا با تحقیر کردن دیگران سعی در مخفی کردن حقارت خودشون دارن!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">