زندگی بهتر

خدای خوبم،لطفا هیچ وقت منو تنها نذار،خودت تصمیماتم رو هدایت کن،خودت دستامو بگیر،نذار از اهدافم دور شم،نذار کاری کنم که بعدا پشیمون شم،کمکم کن عقل و احساسم با هم در تعادل باشند و احساس نیاز، من رو از مسیر درست خارج نکنه.خدایا خودت بهترین ها رو سر راهم قرار بده،زندگی و سرنوشت و روزگار من تویی،تو از همه به من مهربونتری،صلاح منو میخوای،من به  تو اعتماد کامل دارم،من به تو تکیه میکنم،به تو پناه می برم

قلبم رو آروم کن،فکرم رو آروم کن،دوستم داشته باش،بیشتر از همیشه.خدایا حواست به من باشه،من بهت خیییلی نیاز دارم. میبوسمت :)

  • مریم


دارم قطعه های کوچولوی یخ رو دونه دونه و با احتیاط میذارم روی قلبم...

  • مریم

با خودکار قرمز،روی دستم علامت ضربدر کشیدم تا یادم باشه دیگه باهاش مهربون نباشم.جلوی ضرر رو از هر جایی که بگیری منفعته!
  • مریم

گفت تو خوبی،تو مهربونی،تو بهترینی،تو ایده آلی
ولی من هیچ کدوم از دروغ هاشو باور نکردم !!!
  • مریم

 

گاهی دلم میگیره و نمی تونم به کسی بگم.گوشیمو بر میدارم به کسی زنگ بزنم یا پیامی بدم اما از پشیمونی بعدش می ترسم...

  • مریم

اصلا تا حالا پیش اومده کسی،کسی رو دوست داشته باشه و اذیت نشه؟ و بهش برسه ؟
چه مزخرفه این دوست داشتن... اه
  • مریم

خوابم پر شده از ضعف ها و ترس هام!

  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۱
  • مریم

از دست دادن کسی که دوستش داری،به دلیل مردنش،یه فاجعه ی وحشتناکه

مثلا همین سریال تنهایی لیلا،لیلا چطور مرگ عشقش رو تحمل میکنه؟یا مثلا سمیه و سجاد،از اقواممون،چطوری مرگ پدر و مادر و دوتا برادر جوونشون رو یکجا،بخاطر اون تصادف وحشتناک،باور کردن؟

اصلا چطور میشه از این بازی مسخره،جون سالم به در برد؟

  • ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۱
  • مریم

آن روز که دل به دست حوّا دادم

پرسید: شما؟ جواب دادم: آدم


لبخند زد و گفت: "بیا سیب بخور"

از هول حلیم توی دیگ افتادم


+ همیشه فکر میکنم که چرا سیب؟ و چرا انگور نه؟

انگور برای من فوق العاده هوس انگیزه!وای انگور...

  • ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۶
  • مریم

چیزی که مکتوب شود محکوم به اجراست...

دیر  یا  زود

  • ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۰
  • مریم